مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

مكالمات

مامان: مهراد تو ديگه بزرگ شدي.....آقا شدي مهراد: بُ زُ گ شدم ........ آ آ شدم مامان: كسي كه بزرگ شده جيشش رو تو شلوارش نمي كنه مهراد: ني ني (مي كنه) يعني ني ني تو شلوارش مي كنه و من دهانم از تعجب باز كه تو اينو مي دوني و باز از دستت در ميره..............البته مي دونم كه در ميره واقعا چون خيلي نگهش مي داري --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تازگي به جاي دارم ميگي كردم و ما يه چند باري گول خورديم و حالا فهميديم كه بايد بشنويم و بفهميم : دارم -----------------------------------------------------------------------------------------...
24 تير 1391

كسب مهارت

                                                                  مهراد ِ من در اولين روزهايي كه قدم در شروع سومين سال زندگيت گذاشتي، به وضوح نشون ميدي كه ميخواي مراحل استقلالت رو كامل كني. خودت شورت و شلوارت رو مي پوشي و هر چي هم كه سخت باشه بازم نميخواي كسي كمكت كنه دوست داري خيلي از كارها مثل شستن دستها و مايع دسشويي ز...
13 تير 1391

شيرين زبوني

با زبون باز كردن بچه ها شيريني اونها چند برابر ميشه ....مهراد هم اين روزها خيلي شيرين شده و خودش مي دونه و مي فهمه كه هر جمله اي كه ميگه من براش غش و ضعف مي كنم ........اينه كه خودش رو بيشتر لوس مي كنه چند روز پيش بابايي از ماشين پياده شد كه بره چيزي بخره ...مهراد پشت سرش گفت: وايسا منم بيام من كه اين جمله رو تازه مي شنيدم(باباش شنيده بود قبلا) اينقدر ذوق كردم و مهراد رو بوسيدم كه تا وقتي باباش برگشت همش تكرارش مي كرد كه من ذوق كنم ديشب براي اولين بار يه جمله چهار كلمه اي گفت ...........اگه گفتيد چي بود: هاپو بيا مامانو بخور. حالا هر كي ندونه فكر مي كنه من چيكار كردم............... اقا داشتن منو گاز مي گرفتن و من گاهي اجازه نمي دادم ...
1 تير 1391
1